گل نسا جونمگل نسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

گل نسا،خانوم خونه

جشن تولد

چند وقتیه که میخوام راجع به اولین جشن تولدت بنویسم مامان ولی خیلی سرم گرم شما و عید بود  فرصت نشد الانم فعلا چند تا عکس میذارم حالا بعدا بسطش میدم برات مامانی: گل نسا جون و کیک تولدش که سلیقه بابا مهدی جون بود. اینم عکسی بود که رو کارت پستال یادگاری جشن تولد خانومی چاپ کردیم گل نسا جون و هدیه های تولدش(مبارکتون باشه خانومی) ...
1 فروردين 1394

آخرین شب سال

سلام مامان جونی امشب آخرین شب سال 93 هست و من نمیتونم بخوابم علتش هم بماند....! باعث خیر شد که من بیام و برای شما بنویسم که امروز چقد تاتی کردی خانومم.خودت نمیدونی چه ذوقی میکنی .اگه هول نشی و با تمرکز بری قشنگ طول اتاق میری و بر میگردی.مامان جونم وقتی دستتو از مبل ول میکنی و آروم آروم میری سمت وسط اتاق درست یاد حس خودم می افتم وقتی که آروم دستمو از کنار استخر ول میکردم و آروم میرفتم وسط استخر!روز بروز بهتر پیشرفت میکنی.یکی از سرگرمیات اینه که دست مامانو بگیری و تاتی تاتی کنون دور خونه رو بچرخی.قربون اون راه رفتنت برم که گاهی اوقات بدون اینکه بخوای  دنده عقب  حرکت میکنی.روز بروز شیطونی هاتم بیشتر شده .این شبا که بابا مهدی دیر می...
29 اسفند 1393

تولد

نی نی کوچولو گل به سر ،الان درست یه سال داره... همیشه توی دهنش یه شیشه نه پستونکه نی نی کوچولو فقط کمی بزرگتر از عروسکه امروز 15 بهمن و درست یک سال پیش چنین زمانی گل نسای ما پاشو تو خونمون گداشت.خوش اومدی عزیزم.الان میخوام یه ذره از پارسال بگم بعد هم یه کم از جشن تولد خوبی که بابا مهدی و مامان نسیبه برای گل خوشگل زندگیشون گرفتن.... 15/بهمن/92 همان نما 15/بهمن/93 گل نسای ما بعد از اولین استحمام شب هفتم دکتر به ما مزده داده بود که خانوم کوچولو 12 بهمن تشریف فرما میشن.اما شنبه 12ام اومد وخبری از خانومی نشد؛خانم دکتر خطیبیان معتقد بود خطری نیست اما اگه دوست داری یه NSTبده همونجا تو مطب انج...
15 بهمن 1393

سیسمونی

امروز 25 ام بود و من از صبح میخوام چیز بنویسم و نشده.از دست گلی خانم یا باید باهاشون بازی کنم.یا باید واسه جشن تولدشون بهشون نانای نای یاد بدم.یا هم باید بشم آپاراتچی محصوص و خاله قاصدکهایی که ضبط کردم براش پخش کنم.خلاصه نشد دیگه.ولی امروز 25ام بود و ما25 ام پارسال تو تب و تاب اومدن گل نسا خانم براشون جشن سیسمونی گرفتیم.خدای من چه شوق و ذوقی داشتیم البته غیبت زن عمو و پسر عمو کلافه امون کرده بود .آخه امیر حسین وقتی دنیا اومد زردیش بالا بود و حدود بیست روزی مامان بنده خداشو بیمارستان نگه داشت.خیلی سخت بود.ولی اون روز خبر آوردن که زردیش پایین اومده و همین روزا مرخص میشه.خیلی اتفاقی تخت گل نسا و امیر حسین شبیه هم شده بود.هردومون دنبال یه چیز سا...
26 دی 1393

روزوئلا یا سرخک؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گل نسا خانم تا اونجا پیشرفته بود که اولین دندونشون جوونه زد ولی خوب چیزی از نق زدن وغر غرا کم نشد کهجیغ شبانه و تب وبیقراری هم بهش اضافه شد.بطوری که این تازه مادر این چیزا ندیده رو کاملا مستاصل کرد و به گریه انداخت.پنجشنبه عصر در معیت امیر حسین خان که کخه کخ میکردن و یک خروار شانس من باب یافتن جای پارک و عدم انتطار در مطب پزشک و البته داروخانه که بی شک به برکت وجود این دوطفل کوچک بود سری به دکتر سبزه ای زدیم.ولی ایشون معتقد بود که بعضی بچه ها سخت دندون در میارن همه چی روبراهه و فقط ما باید کمی صبور باشیم .جمعه صبح از قرار روزی بود که ما باید خونه رو به مدت دوشب تخلیه میکردیم تا بابا مهدی دوتا امتحانش رو پشت سر بگذاره.ما هم پیش...
18 دی 1393

خدایا شکرت!یه شکوفه کوچولو اول زمستون جوونه زده!

خبر بدین به نوندان گل نسا درووده دندان.پریروز نغمه با خانواده اومده بودن اینجا برای دیدن گلی خانم.خونه مامانی رفتیم عمو حسین و خاله معصومه اینا بودن چشمتون روز بد نبینه گل نسا انقدر گریه کرد که نگور.ژریه که چه عرض کنم جییغ میکشیدو حسابی غریبی میکردازونجا رفتیم خونه خاله سپیده و گلی خانم دوباره شد همون فرشته کوچولویی که الان بغلم نشسته و هی میخواد به کیبورد انگشتشو برسون وقتی نمیشه میخواد زیر لپ تاپو ببینه.گذشت تا دیروز بعد از نهار  یهو دلم خواست به دندوناش سرکی بکشم که یه دفعه جیغم رفت هوا که بابا بیا گل نسا مون دندون دراورده.کلی با گل نسا خوشحالی کردم خودشم متوجه خبر خوش شده بود و حسابی شادمان بود.شب خونه عمه مریم دعوت داشتیم ماما...
8 دی 1393

بیست و هشتم امسال

سلام امشب شب بیست و هشتم ماه صفر و شب ارتحال حضرت ختمی مرتبته...به قمری بخوایم حساب کنیم فردا تولد امیر حسینه.چقدر مامان عشرت دوست داشت امیر حسین بعد از تموم شدن ماه صفر به دنیا بیاد که خب...اما حالا امسال باز تو یه چنین روزی یه پسر دیگه اومده محمد ماهان یا فتح الله اش هنوز معلوم نیست ولی مامان عشرت و دوباره عمه کرده.پسر دایی جعفر به دنیا اومده.اون اسما رو هم محمد حسان خان داداش بزرگ تو برهه های مختلف شکل گیری نینی بهش داده.راستی سونو  به عمه مریم هم گفته احتمالا نی نیش دختره!!!!!!!!!!امیر علی خوشحاله که قراره یه خواهر ناز مثل گل نسا خانمی داشته باشه.خدایا به حق این شب عزیز و به حرمت آبروی پیامبرت از همه نی نی کوچولوهای دنیا م...
30 آذر 1393

شیر مامان اااییییی شده!

گلی خانم دیگه شیر مامانشو نمیخوره!!!!!!!!!!!الان چارشنبه است از پنج شنبه صبح هفته گذشته دیگه نخورده.بیمارستان یه جراحی کوچولو داشتم و برای اینکه بتونم شب بیام خونه بیهوش عمومی شدم و به پیشنهاد دکتر قرار شد اونشب و شیر ندم.اونشب خونه خودمون رفتم و گل نسا پیش مامانم موند وقتی دیدم شیشه خور شده(آخه تا قبل ازون فقط سر شیشه رو گاز میزد و برای مکیدن فقط به مامانش وابسته بود!البته این آخریها هم واقعا اذیت کن شده بود جیگر مامان شبا یک ساعت یا دو ساعت یه بار بیدار میشد و هم من ،هم باباش و هم خودشو حسابی کلافه میکرد.واسه همین وقتی منو دید از کلپوره استفاده کردم .نمیدونم تا حالا خوردین یا نه ؟خیلی تلخه اما برای نفخ خوبه خلاصه امتحان کرد و دید نه بابا ه...
26 آذر 1393