روزوئلا یا سرخک؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گل نسا خانم تا اونجا پیشرفته بود که اولین دندونشون جوونه زد ولی خوب چیزی از نق زدن وغر غرا کم نشد کهجیغ شبانه و تب وبیقراری هم بهش اضافه شد.بطوری که این تازه مادر این چیزا ندیده رو کاملا مستاصل کرد و به گریه انداخت.پنجشنبه عصر در معیت امیر حسین خان که کخه کخ میکردن و یک خروار شانس من باب یافتن جای پارک و عدم انتطار در مطب پزشک و البته داروخانه که بی شک به برکت وجود این دوطفل کوچک بود سری به دکتر سبزه ای زدیم.ولی ایشون معتقد بود که بعضی بچه ها سخت دندون در میارن همه چی روبراهه و فقط ما باید کمی صبور باشیم .جمعه صبح از قرار روزی بود که ما باید خونه رو به مدت دوشب تخلیه میکردیم تا بابا مهدی دوتا امتحانش رو پشت سر بگذاره.ما هم پیش بسوی خونه مامان جون و بابا جون.اون بندگان خدا تا قیافه من و گلی خانم رو دیدین کف مشتشون رو بو کردن که اوضاع اصلا بر وفق مراد نیست.خلاصه  سریع و سیر وارد عمل شدنو ابتدا من وایشون رو از هم جدا کردن و بعد هم جوشوندنی پشت جوشوندنی سرو میشد برای من و ایشون من کمکم آروم شدم و با اشارات مامان جون دقت کردم و دیدم که گل نسا واقعا حال نداره و فقط دندون نمیتونه این کارو باهاش بکنه.بچه چشماش یه ذره شده بود انقد که پف داشت.پف داشت ولی حال و حوصله و اعصاب نه نداشت.ازونروزا بود که به همه  اخم میکرد و تا یه کم نگاش میکردی اه اهشو سر میداد.مامان جون اول همه هرگونه خوراکی رو براش قطع کرد و فقط اجازه خوردن شیر و بهش داد.بعد هم با بابونه و خطمی و پنیرک و فلوس براش دمنوش ساخت و به خوردش داد چون معتقد بود بی دندون خانم همه چی رو نجویده قورت میده و رودل کرده.باید معده رو پاکسازی کنیم و انصافا هم حق  داشت؛خانمی خودش هم ناراحت نبود.میل به غذا نداشت ولی مایعات و رد نمیکرد ...پاکسازی تا فردا ادامه داشت.اونشب  مثل شب قبل گذشت اما شب دوم  آسمون صاف شد دخترم باز میخندید تب کلا ناپدید شده بود و ما یک نفس راحت کشیدیم.گل نسا خانم حمام کرد و گذشت تا فردا صبح که موقع تعویض پوشک متوجه شدم گلی خانم گل گلی شده.خدا رو شکر حال و احوالش به جا بود انگار سختیها گذشته بود.مامانجون میگفت سرخکه میگفت خودتم کوچولو بودی گرفتی . یه سرچ و وب گردی مطمئنمون کرد که به طبییب حاجت نیست ،و البته اینکه دونه ها بی شباهت به روزوئلا نبود و انگار این روزها  روزوئلا از سرخک هم بین بچه های امروزی بیشتر مده!!!!!!!!!!!دوروزی بره خودش دون دون شد تا بالاخره دونه ها هم محو شد.دیشب هم مامانجون مهرش کرد!؟ تو ایالت ما بچه ای که سرخک میگیره ،بدنش رو با تربت امام حسین و گلاب ماساژ میدن  و معتقدند در غیر اینصورت عرق بدنش بد بو میشه.احالا خدا کنه امیر حسین خان نگیره.آخه ایشون روز پنجشنبه طی یک عملیات برنامه ریزی شده چندین بار سیب خودش رو پرت کرد و سیب دختر عمو رو از دهنش درآورد و نوش جان کرد.دیگه مسئولیتش با خودش!!!!!!!!!!!!!!! دختر گلم امروز هم رفتیم مطب دکتر رمضانی به خاطر گرفتگی صدا و بود بد دهنتون؛ که بعد از معاینه گفت عامل ویروسی بیماری باعث اینهاست و بعد از دوره نقاهت میگذره.بهتون شربت گل بنفشه و روغن بادام شیرین داد تا سینه تونو نرم کنه و گرفتگی صدارو از بین ببره.به مامان جون هم به خاطر عکس العمل مناسبش در برابر شما کلی هندوونه تشویقی دادن.ماهم از همینجا دست مامانجونو میبوسیم که به شما و من خیلی کمک کرد.امروز چهارشنبه است و گل نسا خانم از شنبه حمام نکرده فکر کنم این طولانی ترین فاصله حمام کردن شما تا الان باشه خانمم.اینم توصیه خانم دکتر مامانجون برای پیشگیری از سرما خوردگی.حالا اگه فردا اجازه بدن حمومت میکنیم و برای شب عید میریم خونشون.ان شاا...پیش پیش عید همتونٰ، سالروز تولد پیامبر اسلام مبارک!!!!!!!!!!!

پس نوشت: روز پنجشنبه برف بارید و مارو خونه نشین کرد بابا مهدی هم دیرتر از همیشه ساعت 10 اومد.اما ما بالاخره روز عید سر ظهر با خاله سپیده خودمونو رسوندیم خونه مامان جون اینا!هوا هم بهتر شده.دیشب اخبار گفت اینجا سردترین شهر ایران بوده 15 درجه زیر صفر .البته این چیزی نیست ما سرمای 35 درجه زیر صفرم به خودمون دیدیم....

این عکسای گل نسا خانم هم دیروز از دایجون گرفتم جمعه هفته پیش هست.روز اوج مریضی دختر نازم.گلم اصلا حوصله نداره: