گل نسا جونمگل نسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

گل نسا،خانوم خونه

چه عجب ازینورا!!!تازه چه خبر؟!!!

1394/1/29 17:30
نویسنده : مامان گل نسا
499 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانومم امروز 29 امه و من از سیزدهم قراره بیام برات ما وقع تعطیلات و بنویسم که نشده.از همه دوستان هم ممنون هم بابت سرزدنشون هم بابت تبریکاتشون...سعی میکنم خلاصه نشه ولی مامانی به تفصیل هم نمیششه میگن قربون خونی که یه شب ازش بگذره.عیب نداره مامان جونم مهم اینکه شما از شر این ویروس سرماخوردگی راحت شدی و خوب خوب شدی البته گاهی سرفه میکنی ولی خدا رو شکر خوراکت برگشته و مثل قبل هرجا میرم دنبال سرم میای و شیطونی میکنی مثلا همین امروز من دیگه انقدر خونه جارو زدم خسته شدم اول همه گلی نون سوخاری خرد کردی تو آشپزخونه بعدم که من سرگم غذا شدم ظرف نمک و برداشتی و بدو دویدی تو حال و کلی بزر نمک پاشیدی تو خونه.کلی موانع گذاشتم جلوی ظرف نمک و روغن و زردچوبه ولی شما با زحمت فراوان و بسیار خودتو به اونا رسوندی ومن هول شدم خواستم دیگه زردچوبه تو خونه نریزی که سینی برنج برگشت وسط آشپزخونه.بعد ازونم که دلت هوس نون کرد پلاستیک نون و آوردی تکوندی تو هال و نشستی به نون خوردن.دست آخرم که طبق معمول سر نهار کلی برنج ریختی رو فرش.رو فرشی رو هم که انگار نه انگار واسه شما پهن کردن چون در هر صورت شما بیرون ازون میشینی به غذا خوردن.بگذریم شیطونی های شما که خدا رو شکر تموم نمیشه.میدونی شیطونی هات رو هم دوست دارم خدا کنه همیشه سالم باشی و بریزی بپاشی خوب بچه ای دیگه مامانم،اون یه هفته که مریض بودی نمی دونی به ما چی گذشت غذا که نمیخوردی،شیر خوردنت هم یه خط در میون بود،داروها هم که سرت میکرد و دایم خواب بودی.راستی عاشق زی زی گولو شدی دیروز مجبورم کردی 100 دفعه کانال بالا پایین کنم تا زی زی پیدا کنم که اونم نبود آخه یادم رفته بود و شما فقط به تیتراژ آخرش رسیدی.وای گل نسا عاشق مسواک زدنتم مامان.وقتی مسواک زدن من و بابا رو میدیدی با خنده مسواکامونو از تو دهنمون بیرون میکشیدی و اگه نمیدادیم جیغ و هوار بود که سرمون خالی میکردی.برات یه دونه خریم و شما شبا با مامان وبابا اون چهار تا دونه دندونتو مسواک میزنی و با عقب لثه ات هم به جای دندونی مسواک گاز میزنی مامان:

قربون اون مسواک زدنو مسواک خوردنت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)