ناخنگیر بد
امروز مامان گل نسا بالاخره عزمشو جزم کرد تا ناخنای بلند دخترشو بگیره،اما ایکاش نمیکرد و امروزم درد فرو شدن ناخن دخترش تو دست و بالشو تحمل میکرد.
ازون روزی که گل نسا اومده دنیا ناخن شو خودم گرفتم البته با قیچی ! (میدونید تا قبل از دخترم من ناخن هیچکسی جز خودمو نگرفته بودم!؟؟)اما امروز یهویی تصمیم گرفتم با کمک گردی سر ناخن گیر مرتب و منطم ناخنای دخترمو بگیرم.
از یه طرفم همیشه وقتی گل نسا خواب بود اقدام به انجام این عمل پرخطر که برای من درست مثل یه فتح بزرگه میکردم؛چون شیطون خانم نه خودش دستشو ثابت میگیره نه میذاره کسی این کارو بکنه....
اما این چند وقته همونطور که میدونید گل نسای مامان داره دندون در میاره و بیقرار شده.در نتیجه یا خواباش انقد الکیه که از کنارش رد میشی بیدار میشه یا انقدر دیر و بد میخوابه که وقتی خوابید همه کسایی که تو خوابوندنش نقش داشتن از زور خستگی همونجا کنارش خوابشون میبره.
القصه، دخمله رو نشوندم رو پامو شروع کردم یکی یکی ناخنای دست راستشو گرفتن خیلی خوب داشتم پیش میرفتم تا به شستش رسیدم که یهویی جیغ گل نسا بلند شد.میدونید ناخن گیرش یه سری پلاستیکی داره که دید آدمو محدود میکنه واسه همین فقط از روی صدا تخمین زدم که چی شده و سریع بغلش کردم یه دور زدم و سعی کردم با شیر دادن دلشو به دست بیارم که چشمم افتاد به خونی که همون دست و بالی که ،تا چند دقیقه پیش گل نسا ناخنشو فرو میکرد ،رو قرمز کرده بود.قلبم بدجور فشرده شد،دست کوچولوش خونی بود.اصلا نمیدونم چه جوری ولی با بتادین و فشار دادن جای زخم و این قبیل کارا موفق شدم خونشو بند بیارم و بعدم آرومش کنم و الان خوابیده.معذرت دختر کوچولوی نازم ؛ببخشید!و ممنون که بزرگواری میکنی ناشیگری من تازه مادر شده رو تحمل میکنی...البته بعدا بابا مهدی یادم داد که اون سری پلاستیکی رو میشه حرکت داد و سر ناخنگیر کلا بیرون آورد تا دید و تسلط بیشتر بشه.اما شما هم تورو خدا هر نی نی ای رو که میبینید ماشالله بگید تا یه وقت نطر بد و ناخن گیر بد و مامان بد ازین کارا سر دستای کوچولوی دختراشون درنیارن.البته دور از جون شمایی که دارید میخونید..............................