خوابیدن یا خوابوندن

هوررررررررراااااااااااا هووووررررررااا امشب شب دومه که دخترم تو تخت خودش خوابیده.همه چی ازونجا شروع شد که من دیروز بعد از مدتها تونستم یه وقت برای آرایشگاه بگیرم با کلی تاکید که من بچه کوچیک دارم و نمیتونم خیلی منتطر بشینم. ساعت 3 بهم وقت داد؛ و منم قبول کردم ،البته اگه قبل ازین بود میکشتنم هم حاضر نبودم 3 بعد از ظهر تو چله تابستون از خونه در بیام بیرون اما اونروز به خاظر دخترم رفتم .اما با یه ربع تاخیر! که البته اونم باز به خاطر دخترم بود؛ در اصل خواب دخترم! من رفتم و عسلم پیش بابا لالا  کرد. وقتی رسیدم ناراحت تاخیرم بودم که تازه فهمیدم ،حداقل سه نفر دیگه هم وضعیتی دقیقا مشابه من دارن و این منجر شد به یک ساعت نشستن تو اتاق انتظار و صحبت هایی از همون دست که خودتون میدونید و البته با توجه به وجه مشترک هممون این صحبتا زود گل انداخت و من لابلای همین حرفا به این نتیجه رسیدم که که بد خوابیهای گل نسا،عادتهایی که برای خوابیدن پیدا کرده مثل چرخوندن بابا مهدی یا رو پا تکون تکون دادن یا شیر خوردن و خوابیدن دیگه بهش دست نزدن اصلا طبیعی نیست؛چون گل نسا دیگه نوزاد نیست!و من اینو از یاد برده بودم.آخرش رسید به تبادل اطلاعات و پشت بندش سرچ و تفکر و تعامل وقتی به خونه برگشتم .با اینکه از بدو تولد دخترم رو با خودم توی یه تخت نخوابوندم اما تصمیم جدی گرفتم که به خوابش نظم بدم و وقتی دقیقتر شدم دیدم که شیطون کوچولو چقد قشنگ داره سلاح گریه برای رسیدن به خواسته هاشو میشناسه.خدا قدرت بده بتونم شرایط و کنترل کنم.توجه زیادی لوسش می کنه و مقابلش اعتماد به نفس شو پایین میاره...اعتدال اعتدال اعتدال !

امروز و امشب که خدا رو شکر به کمک خدا تونستیم یه قدم بزرگ برداریم.امشب از نه و نیم مهیای خواب شد و تو کمتر نیم ساعت دست از مقاومت برداشت و خوابید.ولی من میخوام دخترم خوابیدن و یاد بگیره و دست از طلب خوابوندن برداره.اگه نطری دارید خوشحال میشم بشنوم.