گل نسا جونمگل نسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

گل نسا،خانوم خونه

شیر مامان اااییییی شده!

گلی خانم دیگه شیر مامانشو نمیخوره!!!!!!!!!!!الان چارشنبه است از پنج شنبه صبح هفته گذشته دیگه نخورده.بیمارستان یه جراحی کوچولو داشتم و برای اینکه بتونم شب بیام خونه بیهوش عمومی شدم و به پیشنهاد دکتر قرار شد اونشب و شیر ندم.اونشب خونه خودمون رفتم و گل نسا پیش مامانم موند وقتی دیدم شیشه خور شده(آخه تا قبل ازون فقط سر شیشه رو گاز میزد و برای مکیدن فقط به مامانش وابسته بود!البته این آخریها هم واقعا اذیت کن شده بود جیگر مامان شبا یک ساعت یا دو ساعت یه بار بیدار میشد و هم من ،هم باباش و هم خودشو حسابی کلافه میکرد.واسه همین وقتی منو دید از کلپوره استفاده کردم .نمیدونم تا حالا خوردین یا نه ؟خیلی تلخه اما برای نفخ خوبه خلاصه امتحان کرد و دید نه بابا ه...
26 آذر 1393

ذهن مشوش یه مادر کلافه

سلام امروز میخوام از دخترم بنویسم از دوندون دخترم که دیگه هممونو کلافه کرده.بیا بیا بیرون بیا............. ولی خوب چه فا یده.چند وقتیه که گل نسا خانم همه چی رو گاز گاز میکنه و هر روز بدتر از دیروز چیز میز میبره دهنش بیقراری هاشم خیلی اذیت میکنه بعضی وقتا شبا با جیغ و داد بیدار میشه و این بیدار شدنا تا چند بار تا صبح و حتی یک ساعت یه بار تکرار میشه.من اصلا آدم صبوری نیستم.یعنی ازین صبورا که میریزن تو خودشونو هیچی نمیگن نیستم طاقتم خوبه ولی صبر ندارم حالا بگذریم دیشب بد خوابیدم باز کلافه ام ! اما وقتی صبح میشه وگلی خانم یه لبخند میزنه و تلاشاشو برای سر پا واستادن شروع میکنه یادمون میره که دیشب بهمون چی گذشته.از طرفی هم این رنگ پوستش برای ...
28 آبان 1393

نه منفی تا نه مثبت

دخترمون نی نی و نیس به دایره لغاتش که قبلا فقط ددر بود اضافه شده تقریبا یه هفته ای میشه که دیگه مامان نمیگه. وقتی یه چیز جدید یاد میگیره حافطه قبلی لغاتش دیلیت میشه تا یه چند وقت بعد ریست بشه...تنها دددر پا برجاست.نینی خاله مریم اومده دنیا 29 آبان انقدر کوچولوئه که نگو.2.900 به دنیا اومده اسمشم آناهیتا ست.روز شنبه رفتیم خونشون عیادت تا عصر که اونجا بودیم نی نی رو یاد گرفت.تاسوعا هم انقد مامان جون باهاش تمرین کرد تا یاد گرفت نیست و بگه...بابا کو؟نییییس!خاله کو؟نییییس!و... روز عاشورا دخترمون نه ماهش تموم شد و امروز نه ماهو دو روزشه و ما دوتایی باهم از منفی 9 ماه و دو روز تا مثیت نه ماه و دو روز رو طی کردیم .خدا رو شکر!الان که به پشت سرم نگا...
15 آبان 1393

دخترم گفت: مامان!!!!!!!!!!!!!!!

الهی مامان قربونت بره که دوروزه مامان و صدا میکنی.   تا دیروز مامی بودم سه روزی هست که یه چیزای نامفهوم شبیه مامان و تکرار میکنی عسلم.ولی تا دیروز همه اونا بیشتر معنی التماس دعا داشت تا مامان ولی همین الان خودمو صدا کردی و خیلی خوشگل گفتی مامان   الهی مامان قربونت بره گلکم.... اگه بدونی چقدر خوشحالم که میخوام بخورمت .همین الانه که دیگ و آب کنم واسه نهار گل نسا پلو بذارم.سعی و تلاشت واسه چار دست و پا شدنم ادامه داره مامان همین جوری  پیش بری تا آخر این هفته موفق میشی همین الان یه مقداری جلو رفتی و این واسه شمایی که دنده عقبت عالی بود یعنی پیشرفت....همیشه موفق باش گل مامان....برم که...
19 مهر 1393

دخترم امروز چی کارا کرده؟

امروز دخترم بعد از دو روز غر غر کردن نسبتا آروم بود.حالا چرا غر غر ؟ما هم نمی دونیم مامان جون معتقد که غذا زیاد خورده معده اش سنگین شده.ما هم دو روزهبهش غذا ندادیم.فقط یه کم سرلاک خورده و شیر مادر.سرلاک برنج و شیر براش گرفتم.بهر حال، الان بغلم نشسته و دنبال یه راهی میگرده که به دکمه های کیبورد انگشت برسونه که موفق نمیشه.واسه همین بیخیال شدو رفت تا خودش و با جعبه خالی بیسکوییت مادرش بذاره سر کار!تازه امروز لیمو شیرینم خورده.بدش نیومد!مامان عشرتش میگه چون پوستش سفیده انقد زود معده اش عکس العمل نشون میده.آخه رنگ پوست دخترمون به مادر بزرگ پدریش رفته!تازگی ها داره سعی میکنهاز سر و کول جلو دستیاش بگیره وبره بالا.البته هنوز تمیتونه درست راست و ایست...
9 مهر 1393

سرما خوردم!

گل نسای مامان سرما خورده.اصلا حال و حوصله نداره و همش نق میزنه.دیروز بردمش پیش دکتر بصیری...بهش سیتریزین وپروسپان داد استامینوفن و قطره کلروسدیم هم داشتم.گفت ویروسیه.خداروشکر تا الان تب نکرده بود ولی امروز یه کم داغ شده تب سنجش حدودای 37 نشون داد ولی بعد بهتر شد صورتشو شستم استامینوفن هم دادم حالا خوابیده.دخترم مثل بابا مهدی وقتی سرما میخوره بد اخلاق و بیحوصله میشه...تورو خدا دعا کنین زود خوب شه.بیدار شد!دکتر دیروز 25 تومنی شد که ماشالله  بیمه هیچی شو نداد!حالا امروز موندم ببرمش پیش دکتر سبزه ای دکتر خودش یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پی نوشت:امروز چهار روز از روز اول مریضی دخترم گذشته.حالش بهتره.فقط همیشه مماخش ازدحامه  و...
3 مهر 1393

ماشاالله دخترم داره بزرگ میشه!

امروز دخترم کاملا واضح ددددد میکرد.دو سه روزه برای ارتباط برقرارکردن مخصوصا وقتی سر کیف باشی یا خیلی برای ارتباط با شخص مورد نظر مشتاق باشی جیغ میکشی اونم چه جیغایی!!!!!!!!!!!!هرچی طرف عزیزتر جیغا شادمان تر عزیزترینم.مثلا دیروز و باغ دایی امیر بودیم.بابا جون بنده خدا هر بار که از پیشت رد میشد باید باهات حرف میزد و شما هم براش با نازو غمزه لبخند میزدی والا با بنفش ترین جیغایی که بلد بودی حواسشو جلب خودت میکردی بچه کوچولوی من!چند روز پیش میخواستی بابا رو صدا کنی با کلی زحمت و سرخ شدن بالاخره تک هجایی ب رو دوبار تکرار کردی.یا وقتی رفته بودی سروقت نعناهای تو باغچه بابا و خاله ازت پرسید چی میچینی خیلی خوشگل با آهنک نعنا گفتی نه نه؛که همه همون نعن...
16 شهريور 1393

گل نسا و نیم سالگی

دخترم امروز و امشب بهم خوب اجازه و فرصت آپ کردن وبلاگتو دادی.ازت ممنونم.واسه همین میخوام شعاع اپسیلون شش ماهه شدنتو هم برات بزارم تا بزرگ شدی جزئیات نیم ساله شدنت رو هم بدونی. دوازدهم مرداد: شما با کمک تکیه گاه میشینی و دیگه با صورت نمیای رو به پایین.البته هنوز ثبات نداری ولی میتونی تعادل خودتو حفط کنی و نیوفتی! یه مقداریم با شیشه کنار اومدی!باز کامل نمیخوری ولی بدون امتحان کردنش هم پرتش نمیکنی. شبم با امیر حسین کوچک رفتیم پارک ارم.ولی شما هیچکدومتون قد شهربازی نبودین!!!!!!!!!! سیزدهم: چون شما تمام شب رو نذاشتی مامان وبابا ی دو شب بیخوابی کشیدتون بخوابن صبح جل و پلاسمونو جمع کردیم و رفتیم خونه مامان جون...
21 مرداد 1393