گل نسا جونمگل نسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

گل نسا،خانوم خونه

قصه ها ی گل نسا خانوم خونه

من دیشب خونه ی مامان جون باباجون بودم . مامان هم بود ولی بابا نبود اون در مغازه بود. نمی دونم ساعت چند بود . فقط اینو می دونم که سریل دونگی تازه شروع شده بود.نه خیال کنی که من اونو می بینم؛ نه, مامان جون ازاون خوش میاد. خلاصه” دیدم که مامان به من خیلی توجه میکنه شیرم می ده پوشکم را عوض می کنه؛ نه غلط گفتم مامان جون پوشکمو عوض کرد یعدمامانم وقتی برای یه لحظه غیب شد مامان جون با من مشغول بازی شد و سعی می کرد به من یاد بده که چطور غلت بزنم منم دلم می خواست ولی نه اینکه من بچم زیاد بلد نیستم تا بالاخره به هر زور و بلا بود یه غلتی زدم مامان جون خیلی خوشحال شد و به عنوان پاداش غلتم , منو بلند کرد تا ببوسه وقتی منو تو بغلش گرقت ازسرشونش یه دف...
15 تير 1393
1